چه حقیرند مردمی که نه جرأت دوست داشتن دارند و نه ارادهی دوست نداشتن و نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن و مدام شعر عاشقانه میخوانند
و تراژدی غمانگیز انسان این است که آنچه هست، نباید باشد و آنچه باید باشد، نیست و همه حرفها همین است وهمهی دردها همین جا است. درد روح این است و این است که: «انسان شقایقی است که با داغ زاده است.»